چشم انتظارت را به امید که به در دوخته ای؟
منتظر کدام شاهزاده و کدام زیباروی بهشتی هستی تا روزی بیاید و حال خوب را هدیه کند؛
از کجا معلوم که مهمان نباشد؟ هدیه اش را بدهد و تو دل بدهی و آن برود...
هدیه اش ارزشمند است پیش خودت نگه دار اما دلت چه؟
مطمئنی آن کس که قدم می گذارد به خلوت زیبای جهانت لایقش هست؟
چرا منتظری؟
آماده شو...آن لباسی که بیشتر از همه دوست داری بپوش. خودت را زیبا ترین فرزند آدم از بَدو خلقت بدان و قدم به جهان بیرون بگذار؛
برو به آنجا که حالت را خوب کند و برای خود هدیه ای آماده کن...
اینجا دیگر خدا به تو هدیه می دهد و قبل از آنکه بفهمی انتظار یعنی چه حال خوب را به تو خواهد بخشید...
دل و جانت را به پر از مهر خواهد کرد و ادم هایی همیشگی پا به زندگیت خواهند گذاشت.
نظرات (۰)