خب میدونی همه ی آدما آزادن که هر کاری انجام بدن فقط یه سریا توی بند گیر میکنن
عنکبوت های زیادی توی زندگی های هممون هست که میان و تار میبندن به گوشه و کنارای زندگیمون و همون وسط اگه حواسمون نباشه بین این تارها گیر میکنیم.
خب اینطور که معلومه باید یه وقتایی خونه ی دلمونو گرد گیری کنیم؟!!!
یا هم اجازه بدیم که توی این اتفاقا گیر کنیم و دست و پا بزنیم:|
خوشی های زندگی دووم چندانی نمیاره
چند روز اول تابستون خوش میگذره چون هنوز دستت بند پروژه و کارای دانشگاهه. هنوز درگیر اون حجم از تنهایی میون یه عالمه آدمی و به تنهایی خالص عادت نکردی. هنوز داغی و نمیفهمی واسه ی این تعطیلات باید با یه تنهایی عظیم که هیچ وقت باهاش رو به رو نشده بودی سر کنی:)
وقتی بر میگردی دلت تنگه...انقدر از برگشتنت خوشحالی که حد نداره ولی وقتی میبینی جایی واسه برگشتنت وجود نداشته دلت میخاد میتونستی و فرار میکردی.
اینطور میشه که میری اینستا و یه جمله استوری میکنی:)
Es gibt keinen Ort zu entkommen
نظرات (۰)